شعر و غزل

شعر و غزل

شعر و غزل

شعر و غزل

نان و ودود و درد

آیا چه بود قسمتمان نان و ودود و درد!


دنیا چقدر قسمتِ ما را زیاد کرد

 

دورِ سرم زمین و زمان چرخ می خورند


دورِ سرم زمین و  زمان، درد، درد، درد


آخر مرا درون خودش غرق می کند


دریایِ چشمهایِ تو این سردِ لاجورد

 


با من بگو کجای سکوتِ تو دفن شد


لبخندت آن شکیل ترین  منحصر به  فرد


 

تاوانِ بی دریغِ  کدامین گناه بود


در موسمِ بهار تو این برگهای زرد


 

این فصل را نخوانده  نخوانده ، ورق بزن


دلچسب نیست آخرِ این داستانِ سرد

 


* سنگِ نخست گر چه سرآغازِ کوه بود


با اولین درد  به پایان رسید مرد

 


گشتم  نبود ،  بیشتر از این نگرد  نیست


دنبالِ نامِ  صاحبِ این سایه ها نگرد


مجتبی کریمی

نظرات 2 + ارسال نظر
فاضل شنبه 27 مهر 1392 ساعت 18:39 http://fazelidanesh.blogfa.com

هرچه خلوت می کنم در خودم شلوغ تر می شود وجودم

ف ز سرگرمی توپ سه‌شنبه 23 مهر 1392 ساعت 15:53 http://www.feryz.blogfa.com/

دست عشق از دامن دل دور باد!زنده یاد استاد دکتر قیصر امین پور
می توان آیا به دل دستور داد؟

می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی گذاره در نهاد ما نهاد

خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد



ای چشمهایِ سـبزِ تو همرنگ سیب کال!
ای سـیبِ نا رسیده ی امسال و پارسـال!
همسایه ی قدیمی شمشادهای پیر
همقدِ هر صنوبر و همپای هر نهال!
گم گشته ی گذشته ی من , ماضی بعید
فردای روزهای پس از این , زمانِ حال!
بی تو... کویرِ قافیه ها می شود غزل
پُر می شود ترانه ام از واژه های لال
... خشکیده سرزمینِ دلم بی حضورِ تو
جاری شو آبشار یقین چشمه ی زلال
جاری شو آنچنان که مرا پر کنی ز خویش
خالی شوم ز وسوسه ی شک و احتمال
زیبا بهارِِ گمشده ی باغهای سبز
راز حیات عشق در این دوره ی زوال
من خواب دیده ام...کسی از راه می رسد
تعبیر کن خیـال مرا با دو چشـم کـال
شاید... نگاه سبـز تو بـارانـی ام کـنداستاد زنده یاد دکتر قیصر امین پور
حالا که باد می وزد از جانب شمـال

ادامه داره از قیصر امین پور فدات

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.